|
![]() سفرهء افطارش در بین اشنایان و اقوام معروف بود. روزهای تاسوعا و عاشورا دو نوع غذا نذری می پخت و شب عید به همهء معلمان فرزندش سکه طلا هدیه می داد. زمانی که همسایه اش فوت کرد دسته گل سفارشی اش انقدر بزرگ بود که از درب منزل کوچک متوفی رد نشد و مجبور شدند ان را دم در بگذارند. وقتی مردی که در مراسم ختم کنار او نشسته بود از بدبختی و بیچارگی مرد فوت شده و ایندهء نامعلوم دو بچه یتیم باقی مانده صحبت می کرد او در فکر این بود که کارت ویزیتش را فراموش کرده روی دسته گل بگذارد و باید حتما موقع خروج این کار را انجام دهد. ![]()
نمی بارند ولی زمانی که بر فراز دریا می رسند شروع به باریدن می کنند. این ابرها همانند خیلی از ادم ها هستند که بود نبودشان برای دیگران هیچ فرقی نمی کند. ![]() به نظر انسان ها سگ ها حیواناتی با وفا و مفید هستند ![]()
نه تو می مانی نه اندوه و نه هیچ یك از مردم این آبادی... به حباب نگران لب یك رود قسم، و به كوتاهی آن لحظه ی شادی كه گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی كه فقط خاطره ای خواهد ماند... لحظه ها عریانند. به تن لحظه ی خود ،جامه ی اندوه نپوشان هرگز. ![]()
![]() |