|
خواب دیدم که خواب میبینم که تو در خواب مرا میبینی که به فکرت کنارت هستم... که به قلبَت در این آیینی... خواب دیدم که حالت خوب نیست فصل پاییز برایت برجاست... ناگهان عشق درونت خشکید.. تا شیطان درونت برخواست خیره گشت و به من پرخاش کرد همه اسرار جهان را فاش کرد! شوکه دیدم که لختِ لخت است... آن شلوار سیاه را پاش کرد... و تو در خالیِ هستت بودی فانیِ یاغیِ مستت بودی... حامله ی تمام غم ها... چون قربانی نفست بودی خواب دیدم که خواب میبینم خواب در خواب عذاب میبینم ...در هجومِ باد، در قبرستان، بر سر قبر خودم میشینم... از کتاب نتهای خارج: فرامرز فرحمهر
![]() ![]()
![]() |