|
روزی شخصی در قطار با لباس های شیک و کفش های واکس زده
و براق نشسته بود . که متوجه میشود سنگی درون کفشش است
کفش را از پایش در می اورد و به کنار پنجره قطار میرود . کفش را از پنجره بیرون میبرد
و شروع میکند به تکاندن که کفش از پنجره به پایین میفتد .
اون شخص به سرعت اون یکی لنگه
کفشش را هم در می اورد و به پایین می اندازد .
فردی که در صندلی مقابل نشسته بود پرسید :
چرا اون یکی لنگه کفشت را به پایین انداختی ؟
ان شخص جواب داد :
یک لنگه کفش به درد من نمی خورد . ولی یک جفت کفش نو
میتواند یک نفر را خیلی خوشحال کند .
نظرات شما عزیزان: majnon
![]() ساعت14:20---13 تير 1391
kheili bahal bod
reza
![]() ساعت14:19---13 تير 1391
kheili dastanetet ghashang boddddddd.....mer30000000
![]() ![]()
عالییییییییییییییییییییییییییی یی
![]() ![]()
![]() |