|
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه
همه چیز تو برایم مثل ماه روشن است عشقه من گناه من دوست داشتن توست ![]()
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 13:55 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه
هــر شــــب به خودم قـــــول میدَهـــَــم
![]()
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 13:50 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه
حسادت نکن
این که بعد از تو بغل گرفته ام !......
زانوی غم است !...... ![]()
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 12:21 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه
مجنون!
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه ی لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت یارب از چه خارم کرده ای؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای؟ خسته ام زین عشق دل خونم نکن من که مجنونم،تو مجنونم نکن ادامه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ... ![]()
شنبه 3 تير 1391برچسب:, :: 1:44 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه
خدا را شكر كه دختر نوجوانم هميشه از شستن ظرفها شاكي است. اين يعني او در خانه است و در خيابانها پرسه نمي زند. خدا را شكر كه لباسهايم كمي برايم تنگ شده اند . اين يعني غذاي كافي براي خوردن دارم.
بقیه در ادامه مطلب ادامه مطلب ... ![]()
![]() سفرهء افطارش در بین اشنایان و اقوام معروف بود. روزهای تاسوعا و عاشورا دو نوع غذا نذری می پخت و شب عید به همهء معلمان فرزندش سکه طلا هدیه می داد. زمانی که همسایه اش فوت کرد دسته گل سفارشی اش انقدر بزرگ بود که از درب منزل کوچک متوفی رد نشد و مجبور شدند ان را دم در بگذارند. وقتی مردی که در مراسم ختم کنار او نشسته بود از بدبختی و بیچارگی مرد فوت شده و ایندهء نامعلوم دو بچه یتیم باقی مانده صحبت می کرد او در فکر این بود که کارت ویزیتش را فراموش کرده روی دسته گل بگذارد و باید حتما موقع خروج این کار را انجام دهد. ![]()
نمی بارند ولی زمانی که بر فراز دریا می رسند شروع به باریدن می کنند. این ابرها همانند خیلی از ادم ها هستند که بود نبودشان برای دیگران هیچ فرقی نمی کند. ![]() به نظر انسان ها سگ ها حیواناتی با وفا و مفید هستند ![]() ![]() |