به جهان مجازی خوش آمدید
درباره وبلاگ


باران باش و ببار ، نپرس پیاله های خالی از آن کیست . . . .

پيوندها
درد دل
جدیدترین برنامه و بازی های دنیا
دنیای عکس و رویداد ها
مشهد 2رپ
درد دل
معرفی رشته مهندسی نرم افزار
عاشقانه
ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان به جهان مجازی خوش آمدید و آدرس virtualworld.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.









ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 96
بازدید کل : 72787
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


 
پنج شنبه 5 مرداد 1391برچسب:, :: 16:4 :: نويسنده :

گویند مریدان شیخ همگی از برای ساختن هیکل شش تکه به باشگاه بادی بیلدینگ شدندی! خود شیخ چند سالی در باشگاه مشغول هارتل بودی. تا مریدان بدید بسیار مسرور گشت و به استقبالشان رفت.
یکی از مریدان دخترباز خدمت شیخ عرض کرد: یا شیخ ! بر ما بگو با کدامین دستگاه کار کنیم تا دختران و دافان را تحت تاثیر قرار داده مخشا...ن را بزنیم؟؟؟
شیخ بی درنگ فرمود: ای مرید ! در میان دستگاهها هیچ دستگاهی مانند دستگاه خودپرداز دختران را تحت تاثیر قرار ندهد!!! مریدان از این حکمت دانی شیخ روانی شده آنقدر روی تردمیل دویدند تا به دیار باقی شتافتند!!!

 

 
چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 23:20 :: نويسنده :


سلام ای غروب غريبانه دل
سلام ای طلوع سحرگاه رفتن
سلام ای غم لحظه هاي جدايی
خداحافظ ای شعر شبهای روشن


خداحافظ اي شعر شبهاي روشن
خداحافظ ای قصه عاشقانه
خداحافظ ای آبي روشن عشق
خداحافظ ای عطر شعر شبانه



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 4 مرداد 1391برچسب:, :: 19:28 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه

خدا گوید:


تو ای زیباتر از خورشید زیبایم، تو ای والاترین مهمان دنیایم،

          بدان آغوش من باز است، شروع کن!

    یک قدم با تو،

             تمام گامهای مانده اش با من

 التماس دعا
 

 
سه شنبه 3 مرداد 1391برچسب:, :: 20:29 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه
1

 

 

 

When A Person Laughs too Much Even for Stupid Things, Be Sure
 
That Person Is Sad Deep  Inside.

 

                    اگر کسی بیش از حد می خندد، حتا به مسائل خیلی ساده و معمولی؛
 
او از درون به شدت اندوهگین است




When A Person Sleeps A lot, Be Sure that 
 
                    Person Is Lonely.  

 


 
                  اگر کسی بیش از حد می­خوابد، مطمئن باشید که او احساس تنهایی می­کند.

 




ادامه مطلب ...
 
دو شنبه 2 مرداد 1391برچسب:, :: 23:43 :: نويسنده :

سر به هوا نیستم اما
همیشه چشم به آسمان دارم
حال عجیبی است
دیدن همان آسمان که شاید تو...
دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای

 

 
چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, :: 23:42 :: نويسنده :

 

زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت: چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی؟
کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟
گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت؛ سپس کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد.
سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید. مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند.
وقتی که مال های گرد آوری شده را حساب کردند، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود!
کورش رو به کزروس کرد و گفت: ثروت من اینجاست. اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم، همیشه باید نگران آنها بودم. زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد و بخششی که پاداشش اعتماد است بزرگترین گنج هاست
 
سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, :: 10:32 :: نويسنده :

 بـــــــدم می آید ازآدمــــهــایی که

وقــــتی دارن از طرفــــشون

جـــــدا میـــشن

براشون آرزوی خوشبـــختـــــی میکــــنن

داری میری برو ولی

دیگه فیــلم بازی نکـــــن!

 
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 7:31 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه

 

خدایـــــــــــا

دخـلـم با خرجـم نمی خواند 

کم آورده ام 

صبری که داده بودی تمام شد 

ولی دردم همچنان باقیست !!!

بدهکار قلبم شده ام 

میدانم شرمنده ام نمیکنی


باز هم صبـــــــر میخواهم...


 
دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, :: 6:41 :: نويسنده : عبدالرضا خلیلی سوادکوه

 


از آسمانی که همیشه در حال عبور است؟

یا از دلی که سوتو کور است؟

از زمین بنویسم یا از زمان یا از یک نگاه مهربان؟

از خاطراتی که با تو در باران خیس شد؟

یا از غزلهایی که هیچ وقت سروده نشد؟

از چه بنویسم ؟؟

از نامه هایی که هیچوقت بسویت نفرستادم ؟

یا از ترانه هایی که هرگز برایت نخواندم؟

از چتری که هرگز زیر آن نایستادیم؟

یا از بدرودی که هرگز بر زبان نیاوردیم؟

من عاشق بیابانی هستم که هرگز قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیم…

من دل بسته درختی هستم که فرصت نشد اسممان را رویش حک کنیم…..

من منتظر پنجرهایی هستم که عطر تو را دوباره به من نشان دهد….

 

 
پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 12:35 :: نويسنده :

 مــن بــی قـــــرار و

دل

لـک مـیـزنــد بـرای دوتـایـــی قـــدم زدن

وقـتــی کـه نـیـسـتــی و دچــارم.. بـه دوری ات